کد مطلب:102411 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:445

آسایش دیگران را به بهای رنج خود فراهم گرداند











«ان صمت لم یغمه صمته و ان ضحك لم یعل صوته و ان بغی علیه

[صفحه 100]

صبر حتی یكون الله هو الذی ینتقم له. نفسه منه فی عناء و الناس منه فی راحه، اتعب نفسه لاخرته و اراح الناس من نفسه. بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنامنه لین و رحمته، لیس تباعده بكبر و عظمه و لا دنوه بمكر و خدیعه.»[1].

اگر خاموش شد به اندوه دچار نمی گردد و چون خندید به قهقهه فریاد برنمی آورد. چون حق او مورد تجاوز قرار گرفت، پایداری پیشه می كند تا این خدا باشد كه انتقام او را بگیرد. جانش از دست او در رنج است و مردم از وجود او در آسایش، جان خویش را برای آسایش روز بازپسین خود به رنج می افكند و مردم را با سرمایه گذاری از وجود خویش به آسایش می رساند. دوری او از دیگران بر پایه ی بركناری از چشمداشتها و نیالودگی است و نزدیك شدنش به افراد از روی نرمش است و رحمت، نه دوری گزیدنش بر پایه ی خود بزرگ بینی و خودخواهی است و نه نزدیك شدنش بر پایه ی نیرنگ و فریب.

چون سخن امیرالمومنین بدین جا رسید همام فریادی از نهاد برآورد كه جانش

[صفحه 101]

در آن فریاد به بالا پرواز كرد.

امیرالمومنین گفت: به خدا سوگند چنین حالتی در او می دیدم كه از گفتن بیم داشتم. آنگاه فرمود: آیا رهنمودهای رسا و گویا چنین اثری بر افراد اهل می گذارد؟

شخصی گفت: پس چرا این گفته ها بر خود تو چنین اثری نمی گذارد، امیرالمومنین؟ گفت: وای بر تو! سر رسید زندگی هر كس وقتی دارد كه از آن تجاوز نمی كند و سببی كه از هیچ كس در نمی گذرد. بس كن و دیگر چنین سخنی بر زبان مران، زیرا بدون شك شیطان این گفته ی نادرست را در دهن تو دمید![2].

بنابراین علی (ع) تقوا را پرهیز كردن و از میدان زندگی بیرون رفتن و نپذیرفتن مسوولیت نمی داند، بلكه حالتی است كه بر اثر آگاهی، انسان در خود ایجاد می كند و بر پایه ی آن آگاهی همه جانبه و ژرف به عمل می پردازد. بطوری كه به تدریج وجود شخص متقی برای رهروان و حقیقت جویان به صورت یك نمونه و الگو در می آید.

به همین سبب پیوسته باید در هر اندیشه ای و كاری و مسوولیتی از معیار تقوا یاری جست، تا درستی عمل و تحقق شایان آن تضمین گردد.

و نیز در تعریف تقوا می گوید:

«اعلموا عباد الله، ان التقوی دار حصن عزیز و الفجور دار حصن ذلیل، لا یمنع اهله و لا یحرز من لجا الیه. الا و بالتقوی تقطع حمه الخطایا و بالیقین تدرك الغایه القصوی.»[3].

[صفحه 102]

بندگان خدا، بدانید كه پرواپیشگی دژیست با برج و با رویی بس استوار و تبهكاری سراییست با دیواری خوار و ناپایدار كه نشسته در خود را از گزند دور نمی سازد و پناه برده به خود را از نابودی نگاه نمی دارد.

هان بدانید كه با پرواپیشگی نیش سوزان خطاها از وجود انسان قطع می شود و بوسیله ی یقین و باور داشت ژرف است كه آرمانهای برتر به دست می آید و شخص به دورترین مقصد و هدف می رسد.

[صفحه 103]


صفحه 100، 101، 102، 103.








    1. نهج البلاغه/ ط 193.
    2. ذیل همان خطبه.
    3. نهج البلاغه، از خطبه ی 157.